عشق‌ یعنی...

ساخت وبلاگ
همیشه آخر هر قصه ای رسیدن نیست تمام لذت در باغ ، میوه چیدن نیست‌ رسیدن و نرسیدن چه فرق خواهد داشت که عشق حادثه ای غیر دل تپیدن نیست‌ چقدر در پی مقصد؟ مسیر را دریاب مسافری و سفر غیر خوب دیدن نیست‌ پرنده باش خودت را به بادها بسپار برو به اوج نگو حال پرکشیدن نیست‌ چه شعله ها که نهان است زیر خاکستر که گفته است که تکلیف عشق روشن نیست؟ ‌ تو عاشقی و دوامت به عالمی ثبت استتمام معنی بودن نفس کشیدن نیست‌ جهان پر است از آواز دلنشین سکوت شنیدن است و شنیدن! به جز شنیدن نیست‌ و عشق مثل کتابیست خوب و بی پایان که در نگارش آن واژه رسیدن نیست‌ نازنین_مرادی Arash یکشنبه نوزدهم فروردین ۱۴۰۳ 17:30 عشق‌ یعنی......ادامه مطلب
ما را در سایت عشق‌ یعنی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ham-ghasam بازدید : 2 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1403 ساعت: 12:12

به سر بردیم دور از هم دو فصل خشکسالی راخــدا را شـکر پشت سـر نـهادیـم این تـوالی را‌ در این چشم انتظاری کاسه‌ی صبرم ترک برداشت کمــک کن نشـکنم ایـن کــوزه‌ی صبــــر سفالی را‌ بیا تا بار دیگر هم صدا با هم به وجد آریمدر و دیوار این شهر و خیابان‌های خالی را‌ لب پرچین چشمانم نشسته بودی اما منبه دنبال تـو میگشتم تـمام این حوالی را‌ چرا شعری نمی‌گوید کسی از قهوه‌ی چشمت؟چـرا نـادیـده مـی‌گیرند ایـن مضمون عالی را‌ تو را در ماه می‌دیدم، چه زیبا و دل‌انگیزی!!کشیـدم از تـو در بـوم دلـم، نقشی خیالی را‌ کویر تشنه‌ام، باران بزن بر شوره زارانم تـداعی کن بـرایم جنگل سبز شمالی را‌ شھناز_ڪندی Arash جمعه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۲ 16:39 عشق‌ یعنی......ادامه مطلب
ما را در سایت عشق‌ یعنی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ham-ghasam بازدید : 5 تاريخ : چهارشنبه 15 فروردين 1403 ساعت: 22:46

از شوق تو مجنونم و از عشق تو لبریز آن خنده‌ی تو، کشته جهان را و مرا نیز ‌ در بند تو بودن چقدَر حال عجیبی‌ست سربازِ اسیرم به دلِ لشکر چنگیز! ‌ حتماً که نباید به کَفَت دشنه ببینیم! آن غمزه‌ی چشمان تو چون خنجر خون‌ریز ‌ مشروط مرا خواسته‌ای؟ هرچه تو گویی ستّارتر از من چه کسی هست به تبریز؟! ‌ ای وای بر احوال من آن‌دَم که نباشی ای وای به دلباختگان در مَه پاییز ‌ یک‌چند کنارم بنِشین و سخنی گو تا کِیف کنم از لب و دندان شکرریز... عشق‌ یعنی......
ما را در سایت عشق‌ یعنی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ham-ghasam بازدید : 9 تاريخ : جمعه 4 اسفند 1402 ساعت: 12:11

دلبرا، یارا، نگارا، حال نامت هرچه هست!تا من افتادم ز چشمت، شیشه‌ی عمرم شکستفکر می‌کردم که مردن چاره‌ی اندوه ماستبی‌ امید وصل اما مرگ هم بی‌فایده‌ستبس که خود را در تو می‌بینم، تو را در خویشتنخلق حیران‌اند و می‌نامند ما را خودپرستعاشقت شد بی‌گمان از دوستان و دشمنانهرکسی یک‌بار پای درد دل‌هایم نشستناز چشمی که شبی عکس تو را در خواب دیدبعد از آن بر خوبرویان تا همیشه چشم بستنفیسه‌سادات موسوی Arash چهارشنبه بیست و هفتم دی ۱۴۰۲ 19:57 عشق‌ یعنی......ادامه مطلب
ما را در سایت عشق‌ یعنی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ham-ghasam بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1402 ساعت: 7:59

کافر به چشم‌های تو باور می‌آوردآن چشم‌ها که آه مرا برمی‌آوردمن در پی تو هستم و مردم پی بهشتایمان شهر، کفر مرا درمی‌آوردعطر تو خوش‌تر است از آن عطرها که باداز سوی باغ‌های معطر می‌آوردآتش بزن به خاطره‌هایی که در قفسپرواز را به یاد کبوتر می‌آوردعاشق شدم، که تلخی ایام سرنوشتبی یاد عشق، حوصله را سرمی‌آورد... سجاد_سامانی Arash دوشنبه بیست و هفتم آذر ۱۴۰۲ 22:11 عشق‌ یعنی......ادامه مطلب
ما را در سایت عشق‌ یعنی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ham-ghasam بازدید : 43 تاريخ : دوشنبه 4 دی 1402 ساعت: 23:46

یارب مرا یاری بده، تا خوب آزارش کنمهجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنم‌از بوسه های آتشین، وز خنده های دلنشینصد شعله در جانش زنم، صد فتنه در کارش کنم‌در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبریاز رشک آزارش دهم، وزغصه بیمارش کنم‌بندی بپایش افکنم، گویم خداوندش منمچون بنده در سودای زر، کالای بازارش کنم‌گوید مَیفزا قهر خود، گویم بکاهم مهر خودگوید که کمتر کن جفا، گویم که بسیارش کنم‌هر شامگه در خانه یی، چابک تر از پروانه ییرقصم بر ِ بیگانه یی، وز خویش بیزارش کنم‌چون بینم آن شیدای من، فارغ شد از سودای منمنزل کنم در کوی او، باشد که دیدارش کنم‌گیسوی خود افشان کنم، جادوی خود گریان کنمبا گونه گون سوگند ها، بار دگر یارش کنم‌چون یار شد بار دگر، کوشم به آزار دگرتا این دل دیوانه را، راضی ز آزارش کنم.‌سیمین بهبهانی برچسب‌ها: art Arash دوشنبه سیزدهم آذر ۱۴۰۲ 18:27 عشق‌ یعنی......ادامه مطلب
ما را در سایت عشق‌ یعنی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ham-ghasam بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1402 ساعت: 3:32

تو را دوست دارم ولی رو نکردمفقط شعر گفتم، هياهو نکردم‌ نگفتم، که روزی که گفتم، بگويی:کف دست خود را که من بو نکردم!‌ ضمير مخاطب برايم تو بودیبه غير تو من، قصدی از او نکردم‌ سرم با تو چرخيد هر سو که رفتیدلم را به غير از تو همسو نکردم‌ به پيش حسودانِ تو اعتنايیبه ياوه سرايی بدگو نکردم‌ خودت را، خودت را، تو را دوست دارمتو را دوست دارم ولی رو نکردم‌ قیصر_امین_پور برچسب‌ها: art Arash جمعه بیست و ششم آبان ۱۴۰۲ 21:8 عشق‌ یعنی......ادامه مطلب
ما را در سایت عشق‌ یعنی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ham-ghasam بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1402 ساعت: 16:02

در خم زلف تو، پابند جنون شد دل منبی‌خبر از دو جهان غرقه به خون شد دل منچونکه با رشتهٔ گیسوی تو پیوندی داشتمو به مو بسته به زنجیر جنون شد دل مناینهمه فتنه مگر زیر سر چشم تو بودکه گرفتار دو صد سحر و فسون شد دل من؟آنچه گفتم به دل از روی نصیحت، نشنیدعاقبت عشق تو ورزید و زبون شد دل منبعد مرگ من اگر بر سر خاکم گذریدهمت شرح، که از دست تو، چون شد دل منسالها سخت تر از کوه گران بود ولیکدر سر عشق تو بی صبر و سکون شد دل مننقطهٔ خال تو تا دید به پرگار وجودیکسر از دایرهٔ عقل، برون شد دل منشاطر_عباس_صبوحى Arash دوشنبه بیست و چهارم مهر ۱۴۰۲ 22:23 عشق‌ یعنی......ادامه مطلب
ما را در سایت عشق‌ یعنی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ham-ghasam بازدید : 54 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1402 ساعت: 19:43

لبم بدون تو هرگز به خنده باز نشدغمی چنین که غم توست، جان‌گداز نشد‌ قنوت بستم و عکس تو بود در دستمبه بغضِ خویش شکستم؛ که این نماز نشد‌ چه لذتی‌ست در آزادی‌اش؟ یقینا هیچ کسی که یار ندید و اسیر ناز نشد ‌ اگرچه مجمعِ درد است، مرحبا به دلم دلی که آنی از آن ناز، بی‌نیاز نشد‌ قسم به دیده‌ی پاکت، به پاکدامنی‌اتکدام مرد تو را دید و پاکباز نشد؟ ‌ دلی که دل به تو نسپرد، دلپذیر نگشت سری که سر به تو نسپرد، سرفراز نشد ‌ کجا پناه بَرَم از غمت؟ که حتی شعر برای من _منِ بی‌چاره_ چاره‌ساز نشد‌ سجاد رشیدی‌پور Arash پنجشنبه شانزدهم شهریور ۱۴۰۲ 22:15 عشق‌ یعنی......ادامه مطلب
ما را در سایت عشق‌ یعنی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ham-ghasam بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1402 ساعت: 17:24

‌تو با من باش، من از خوشحالی بسیار می رقصمبگو بــا دف ، پیانـو ، چنگ ،حتی تار می رقصمتو باشی در کنارم واااای مثل قاصدک در بادبرایت عاشقانه صد هزاران بار می رقصمسماع و باله و هیپ هاپ و تانگو، بندری ، ترکیبه هر سازت ، بدون درهم و دینار می رقصمبیا بنشین میان چشم من ،ای نازنین دلبرکه دایم دور تو چون پایه ی پرگار می رقصمبخوان در گوش من ، لالایی ماندن بخوان از عشقچو می پیچد صدایت بین گندم زار می رقصمغمت را یک به یک بر دوش من بگذار و بعد از انتماشا کن ، برایت مثل یک غمخوار می رقصممفاعیلن ، مفاعیلن، مفاعیلن بزن جاناکه با هر وزن و هر اهنگ و هر تکرار می رقصم • فاطمه دشتی ‌‌ Arash جمعه سی و یکم شهریور ۱۴۰۲ 20:5 عشق‌ یعنی......ادامه مطلب
ما را در سایت عشق‌ یعنی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ham-ghasam بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1402 ساعت: 17:24