دلبرا، یارا، نگارا، حال نامت هرچه هست!تا من افتادم ز چشمت، شیشهی عمرم شکستفکر میکردم که مردن چارهی اندوه ماستبی امید وصل اما مرگ هم بیفایدهستبس که خود را در تو میبینم، تو را در خویشتنخلق حیراناند و مینامند ما را خودپرستعاشقت شد بیگمان از دوستان و دشمنانهرکسی یکبار پای درد دلهایم نشستناز چشمی که شبی عکس تو را در خواب دیدبعد از آن بر خوبرویان تا همیشه چشم بستنفیسهسادات موسوی Arash چهارشنبه بیست و هفتم دی ۱۴۰۲ 19:57 بخوانید, ...ادامه مطلب