من بودم و همسایه ی دیوار به دیوار یک عاشـق و دیـوانه و بیمار به دیوار تو آن طـــرفِ فاصــِــله ی آجری و من یک قاب که چسبیده ام انگار به دیوار وقتی که تو یک ضربه زدی وقت قرار استمن ضـربه و تو ضـربه و دیدار به دیوارهربار سرم شانه و آغوش تو را خواستمن تـکـیه زدم جای تو هـربار به دیوار انگشت تو رقاصه ی این محشر کبریمــن گوش به دیوار و تو گیتار به دیوارخوب است میان من و تو واسطه ای بودعاشق شدم و کردمـش,همسایه,دیوار,دیوار ...ادامه مطلب