عشق‌ یعنی...

متن مرتبط با «بردیم» در سایت عشق‌ یعنی... نوشته شده است

به سر بردیم دور از هم دو فصل خشکسالی را

  • به سر بردیم دور از هم دو فصل خشکسالی راخــدا را شـکر پشت سـر نـهادیـم این تـوالی را‌ در این چشم انتظاری کاسه‌ی صبرم ترک برداشت کمــک کن نشـکنم ایـن کــوزه‌ی صبــــر سفالی را‌ بیا تا بار دیگر هم صدا با هم به وجد آریمدر و دیوار این شهر و خیابان‌های خالی را‌ لب پرچین چشمانم نشسته بودی اما منبه دنبال تـو میگشتم تـمام این حوالی را‌ چرا شعری نمی‌گوید کسی از قهوه‌ی چشمت؟چـرا نـادیـده مـی‌گیرند ایـن مضمون عالی را‌ تو را در ماه می‌دیدم، چه زیبا و دل‌انگیزی!!کشیـدم از تـو در بـوم دلـم، نقشی خیالی را‌ کویر تشنه‌ام، باران بزن بر شوره زارانم تـداعی کن بـرایم جنگل سبز شمالی را‌ شھناز_ڪندی Arash جمعه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۲ 16:39 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها