به سر بردیم دور از هم دو فصل خشکسالی را

ساخت وبلاگ

به سر بردیم دور از هم دو فصل خشکسالی را

خــدا را شـکر پشت سـر نـهادیـم این تـوالی را

در این چشم انتظاری کاسه‌ی صبرم ترک برداشت

کمــک کن نشـکنم ایـن کــوزه‌ی صبــــر سفالی را

بیا تا بار دیگر هم صدا با هم به وجد آریم

در و دیوار این شهر و خیابان‌های خالی را

لب پرچین چشمانم نشسته بودی اما من

به دنبال تـو میگشتم تـمام این حوالی را

چرا شعری نمی‌گوید کسی از قهوه‌ی چشمت؟

چـرا نـادیـده مـی‌گیرند ایـن مضمون عالی را

تو را در ماه می‌دیدم، چه زیبا و دل‌انگیزی!!

کشیـدم از تـو در بـوم دلـم، نقشی خیالی را

کویر تشنه‌ام، باران بزن بر شوره زارانم

تـداعی کن بـرایم جنگل سبز شمالی را

شھناز_ڪندی

Arash جمعه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۲ 16:39

عشق‌ یعنی......
ما را در سایت عشق‌ یعنی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ham-ghasam بازدید : 7 تاريخ : چهارشنبه 15 فروردين 1403 ساعت: 22:46