عشق‌ یعنی...

متن مرتبط با «جنون» در سایت عشق‌ یعنی... نوشته شده است

از شوق تو مجنونم و از عشق تو لبریز

  • از شوق تو مجنونم و از عشق تو لبریز آن خنده‌ی تو، کشته جهان را و مرا نیز ‌ در بند تو بودن چقدَر حال عجیبی‌ست سربازِ اسیرم به دلِ لشکر چنگیز! ‌ حتماً که نباید به کَفَت دشنه ببینیم! آن غمزه‌ی چشمان تو چون خنجر خون‌ریز ‌ مشروط مرا خواسته‌ای؟ هرچه تو گویی ستّارتر از من چه کسی هست به تبریز؟! ‌ ای وای بر احوال من آن‌دَم که نباشی ای وای به دلباختگان در مَه پاییز ‌ یک‌چند کنارم بنِشین و سخنی گو تا کِیف کنم از لب و دندان شکرریز..., ...ادامه مطلب

  • در خم زلف تو، پابند جنون شد دل من

  • در خم زلف تو، پابند جنون شد دل منبی‌خبر از دو جهان غرقه به خون شد دل منچونکه با رشتهٔ گیسوی تو پیوندی داشتمو به مو بسته به زنجیر جنون شد دل مناینهمه فتنه مگر زیر سر چشم تو بودکه گرفتار دو صد سحر و فسون شد دل من؟آنچه گفتم به دل از روی نصیحت، نشنیدعاقبت عشق تو ورزید و زبون شد دل منبعد مرگ من اگر بر سر خاکم گذریدهمت شرح، که از دست تو، چون شد دل منسالها سخت تر از کوه گران بود ولیکدر سر عشق تو بی صبر و سکون شد دل مننقطهٔ خال تو تا دید به پرگار وجودیکسر از دایرهٔ عقل، برون شد دل منشاطر_عباس_صبوحى Arash دوشنبه بیست و چهارم مهر ۱۴۰۲ 22:23 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دید مجنون را یکی

  • دید مجنون را یکی صحرانورددر میان بادیه بنشسته فرد ساخته بر ریگ ز انگشتان قلممی‌زند حرفی به دست خود رقم گفت ای مفتونِ شیدا چیست این؟!می‌نویسی نامه سوی کیست این؟ هر چه خواهی در سوادش رنج بُردتیغ صرصر خو, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها